گفتم بهانه نگيري شايد که فردا بيايد
مردي که رفته، دوباره با نان و خرما بيايد
مي خوانم از انتظارت، اندوه دير آمدن را
با من مدارا کن امشب، تا صبح فردا بيايد
ما را نکرده فراموش، گفتم که شايد مريض است
آخر چه کار شگفتي، از مرد تنها بيايد؟!
مادر دلم را شکستي، اي کاش مثل هميشه
با آن نگاه و تبسم، الان به اينجا بيايد!
دلتنگ زانوي اويم، تا مهربان تر نشينم
چشمم به طرز نگاهش، زيباي زيبا بيايد
با خاطراتي که دارم، امشب چگونه بخوابم؟
تا در خيال سکوتم، آهنگ دريا بيايد
آه، اي نشسته به راهش، برخيز با هم بناليم!
شايد اميري دوباره، از سمت بطحا، بيايد
سيد علي اصغر موسوي
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: